خاموش کردم توی لیوانت آهم را... شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را
رنگین کمان کوچکی بر روی انگشتم؛ در اوّلین بوسه، خودم را و تو را کشتم
هی گریه می کردم به آن مردی که زن بودم؛ شب ها دراکولای غمگینی که من بودم!
و عشق، یک بیماری ِ بدخیم ِ روحی بود ؛تنهایی ام محکوم به ســ -کس گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هم آغوشی؛ یعنی فراموشی... فراموشی... فراموشی...
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم، بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم، با هر که می شد هر چه می شد امتحان کردم!
تنهایی ِ در جمع، در تن های تنهایی؛ با گریه و صابون و خون و تو، خودارضـ ایی
دلخسته از گنجشک ها و حوض نقاشی؛ رنگ سفیدت را به روی بوم می پاشی!
لیوان بعدی: قرص های حل شده در سَم، باور بکن از هیچ چی دیگر نمی ترسم
پشت ِ سیاهی های دنیامان سیاهی بود؛ معشوقه ام بودی و هستی و... نخواهی بود
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم؛ بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم ؛با هر که می شد هر چه می شد امتحان کردم...
:: برچسبها:
بعد از تو- لای زخم هایم- استخوان- کردم ؛با -هر که می شد- هر چه می شد- امتحان کردم ,
,
,
-nagafi-shahin ,
- ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0